به گزارش مشرق، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم «سید مسعود شهیدی» نوشت:
بر خلاف ادعای برخی از روشنفکران غربزده که در گوشه و کنار گفتهاند مردم ایران هنگام انقلاب میدانستند چه نمیخواهند ولی نمیدانستند چه میخواهند، شعارهای مردم که در هزارها فیلم و نوار صوتی ضبط شده و در سراسر دنیا منتشر شده، به روشنی گویای آن است که مردم به خوبی میدانستند چه میخواهند. یکی از اصلیترین و مهمترین و گستردهترین شعارهایی که در سراسر کشور تکرار میشد، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. استقلال اولین و مهمترین خواسته مردم انقلابی ایران بود. آنها دویست سال دخالت قدرتهای جهانی در امور کشور خود را با تمام وجود احساس کرده و از آن به ستوه آمده بودند. آنها نفوذ دشمن در ارکان اداره کشور را در تمام دوران قاجار و پهلوی مشاهده کرده و تبعات تلخ و ناگوار آن را متحمل شده بودند. وابستگی، فقر، قحطی، جنگ، عقبافتادگی، غارت منابع، تخریب فرهنگ و ویرانی اقتصاد، همه ثمرات دخالت دشمن خارجی در امور کشورها بوده است و مردم میخواستند از این پس بدون دخالت خارجی در داخل کشور و به وسیله خودشان سرنوشتشان را رقم زنند.استقلال برای تمام مردم به معنای آزاد شدن از دخالت بیگانه و از سلطه بیگانه بوده است. روی پای خود ایستادن، به خود متکی بودن و سربلند و عزتمند در برابر کشورهای دیگر گردن فراز کردن، خواست این ملت بوده است. دویست سال دشمنان خارجی برای کشور ما قانون اساسی، صدر اعظم، وزیر، وکیل و نماینده مجلس تعیین کردند و مردم از دخالت در سرنوشت خود محروم بودند و حالا مردم با انقلاب خود میخواستند دست خارجی را از دخالت در امور کشور خود قطع و اراده خود را حاکم کنند. انقلاب اسلامی این آرزوی بزرگ را محقق کرد و راه نفوذ سفارتخانهها در امور کشور را مسدود نمود. مردم توانستند بدون دخالت بیگانه، نظام سیاسی، قانون اساسی و تمامی مقامات را با رای خود انتخاب کنند. آنها میخواستند با همه کشورهای دنیا از موضع عزت و اقتدار و احترام متقابل، تعامل داشته و پیشرفت کنند و به هیچ قدرت و ابرقدرتی حق دخالت ندهند.
متاسفانه در بین روشنفکران غربزده و شرقزده، شخصیتها و گروههایی بودند که به تناسب مکتب فکری خود وابستگی به اردوگاه شرق یا اردوگاه غرب را ترویج میکردند. دولت موقت و نهضت آزادی، آمریکا را ارباب جهان تصور کرده و از قرار دادن ایران جزء اقمار آمریکا احساس سربلندی می کردند، در حالیکه ایران قبل از انقلاب دهها سال جزء اقمار آمریکا بود و غارت شد و انقلاب مردم برای در هم شکستن همین وابستگی صورت گرفت. این تصور که بدون آمریکا نمیشود زندگی کرد بر دولت موقت حاکمیت داشت و لذا دولت به جای سرمایهگذاری روی استقلال و منابع داخلی، همه سرمایهگذاری خود را بر رابطه با آمریکا متمرکز کرد و به همین دلیل نتوانست مواضع استقلال طلبانه امام و امت امام را تحمل کند و استعفا داد. اگر چه آن دولت کنار رفت ولی این تفکر که آمریکا ارباب جهان و ابرقدرت بلامنازع است و استقلالطلبی در مقابل او معنا ندارد و محکوم به شکست است، در بخشهایی از جریان روشنفکری کشور ادامه یافت و به نسل بعد انتقال پیدا کرد و حتی در دهههای اخیر، نظریهپردازیهای جدیدی صورت گرفته تا اساساً مفهوم استقلال را ضد ارزش معرفی کند.
سریع القلم مشاور رئیس جمهور محترم در کتاب خود تحت عنوان ایران و جهانی شدن، استقلال را واژهای پوچ و بیمعنا معرفی کرده است. اینگونه روشنفکران غربزده با تکیه بر نظریه آمریکایی دهکده جهانی با سادهلوحی حیرتآور، تمام کشورهای دنیا اعم از قدرتهای سلطهگر و کشورهای ضعیف را اعضای یک خانواده فرض کرده و در این خانواده استقلال را واژهای بیمعنا و مربوط به قرون گذشته معرفی می کنند.
این جریان فکری تا آنجا پیش میرود که حتی مستعمره شدن را هم به دلیل اتصال با استعمارگر یک موهبت تلقی میکند. آنها وابستگی به آمریکا را نه یک تهدید بلکه یک فرصت دانسته و معتقدند برای وصول به آن هر هزینهای را باید تحمل کرد. رئیس جمهور محترم نباید اجازه دهند دولت در مظان چنین اتهام بزرگی قرار گیرد. ایشان باید به طور رسمی و علنی و صریح در مورد اینگونه مشاوران و اینگونه مواضع ضد استقلال که بویژه در صحنه اقتصاد نمود بیشتری دارد و در تضاد با اقتصاد مقاومتی است، موضعگیری نمایند.
ایشان باید مراقبت نمایند که در دولت، چنین شائبهای به وجود نیاید و اگر در مواردی خطایی واقع شده، با قاطعیت آن را اصلاح نمایند. یکی از مصادیق بارز نقض استقلال کشور، دخالت قدرتهای خارجی در انتخابات است. اینگونه مداخلات خارجی یا کمک خواستن کاندیداها که معمولا به صورت پنهان انجام میشود اگر در مواردی در رسانهها منعکس شود و تکذیب نشود به عنوان خبر صحیح در افکار عمومی تثبیت میشود.
به ذکر نمونه ای برای روشن شدن موضوع اکتفا میشود؛
سخنرانی آقای دکتر ظریف در کسوت وزیر خارجه در شورای روابط خارجی ایالات متحده آمریکا در نیویورک قابل تامل است. در آنجا ایشان در پاسخ خانم هاله اسفندیاری صراحتاً از شخصیتهای آمریکایی حاضر در جلسه برای رای آوردن جناح خود در انتخابات درخواست کمک میکند. با وجود آنکه این خبر منتشر شد و همه از آن مطلع هستند ولی متاسفانه تاکنون تکذیب نشده است. آنچه به این فضای منفی دامن میزند سخنان برخی دیگر از اعضای هیئت دولت و برخی چهرههای شاخص اصلاح طلب است. یکی از وزرای دولت اصلاحات گفته است میوه توافق هستهای را در انتخابات باید چید و دیگری که معاون رئیس جمهور آن دولت بوده ضمن تایید سخن او میگوید این سخن، استراتژی ما برای انتخابات آینده است. خانم ابتکار معاون رئیس جمهور هم در مصاحبه با بی بی سی گفته است توافق هستهای اهرمی برای پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات آینده در مقابل دیگر گروههای سیاسی است. معنای سخن این افراد این است که توافق هستهای فقط یک توافق هستهای نیست بلکه یک توافق سیاسی هم در نیمه تاریک آن وجوددارد تا اصلاحطلبان را به عرصه تصمیمگیری کشور بازگرداند. متاسفانه با هیچ یک از این سخنان برخورد نشده و تکذیب نشده است.
آنچه موجب میشود اینگونه ذهنیتها در جامعه تقویت شود، آن است که طرف خارجی نیز دقیقا همین موضعگیریها را تکرار میکند و اینگونه فهمیده میشود که در پشت پرده توافق دیگری هم صورت گرفته. ولی باز هم کسی عکس العمل نشان نمیدهد. آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا گفته است «اگر به تیم مذاکره کننده کمک نکنیم معلوم نیست در انتخابات ایران چه بر سر روحانی و ظریف خواهد آمد.» چه کسی راه را برای اینگونه مداخله علنی و بیشرمانه در مسائل داخلی کشور باز کرده؟ وزیر خارجه انگلستان نیز در مصاحبه با شرق الاوسط میگوید : «ما باید امیدوار باشیم توافق هستهای سبب شود که دوستداران اصلاحات انتخابات را به نفع خود تمام کنند.» آنچنان هماهنگ سخن میگویند که گویی پیروزی یک جریان خاص در انتخابات آینده ایران جزئی از توافق هستهای بوده است.
خانم هیلاری کلینتون کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در اندیشکده پروکینز صریحتر از بقیه موضعگیری کرده و گفته است توافق هستهای بخشی از یک استراتژی بزرگتر آمریکا در قبال ایران است که طی آن ایالات متحده در ایران تغییر ایجاد خواهد کرد. این سخن بدان معناست که توافق هستهای با همه سرو صداهایش جزء کوچکی از یک برنامه بزرگ و پنهان است.
اکنون این سئوال پیش میآید که آیا تیم مذاکره کننده هستهای در طول مذاکرات از آن استراتژی بزرگتر آمریکا مطلع بودهاند یا مطلع نبودهاند و چرا در سخنرانیها و گزارشهای خود هیچ اشارهای به این استراتژی نمیکنند؟ اندیشکده مرکز آمریکای جدید نیز که به عنوان تیم فرعی دولت باراک اوباما شهرت دارد اعلان کرده آمریکا باید قبل از انقضای زمان توافق هستهای، استراتژی تهاجمی تقویت اصلاحات در ایران را به نتیجه برساند.
این اندیشکده نیز توافق هستهای را فقط در حد ابزاری برای نفوذ و برای محقق کردن یک هدف بزرگتر معرفی میکند. خانم کلینتون اخیراً همین هدف را با زبانی دیگر اینگونه بیان کرده است: «من بابت پاسخ ضعیف ایالات متحده به جنبش سبز در ایران پشیمانم.» آیا منظور او این است که این بار درصدد ایجاد فتنه بزرگتری هستند که در آستانه انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری با استفاده از ظرفیت توافق هستهای کلید میخورد؟
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا هم یک روز پس از توافق هستهای گفت: «امیدواریم شاهد تغییرات گستردهای در ایران باشیم.» او حتی به جمعیت جوانان بیکار و ناراضی ایران نیز برای این تغییرات اشاره کرد. او با اتخاذ یک موضع تهدیدآمیز گفت: «ما میتوانیم نیروهای نظامی ایران را نابود کنیم.» این سخنان درست پس از انجام شدن یک توافق هستهای که به گفته خودشان یک توافق خوب بوده، چه معنایی دارد؟ اندیشکده مرکز امنیت آمریکای جدید (آمریکن اینتر پرایز) اخیراً اعلان کرده باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا امیدوار است از توافق هستهای برای تغییر سیاستهای ایران و نهایتا تغییر ماهوی جمهوری اسلامی استفاده کند.
این اندیشکده تاکید کرده که واشنگتن باید با استفاده از ظرفیت توافقنامه هستهای برای افزایش نفوذ در ایران و تقویت جریانهای همراه با آمریکا اقدام نماید. آمریکن اینتر پرایز اعلان کرده آمریکا باید با استفاده از ظرفیتهای توافقنامه هستهای، فشار بر استراتژی تقویت اصلاحات و انجام تغییرات در ایران را دنبال کند.
این اندیشکده تاکید میکند آمریکا باید توافق هستهای را به نحوی به کار گیرد که حاصل آن تقویت اصلاحات در ایران و باقی ماندن در کنار فعالان اصلاحطلب باشد. این مواضع مداخله جویانه آمریکا در حالی هر روزه در رسانههای داخل و خارج کشور منعکس میشود که نه تنها هیچ کدام از مسئولین دولت حرکتی برای پاسخگویی نشان نمیدهند بلکه به طور دائم توصیه میکنند که نباید در مورد آمریکا هر حرفی را زد. مگر چه اتفاقی افتاده که در مقابل درشتگویی و تهدید و تحقیر و مداخله دولتمردان آمریکا که همه روزه تکرار میشود دولت ما باید سکوت کند؟ همه قرائن و شواهد نشان میدهد توافق هستهای که هنوز هیچ روزنهای برای لغو دائمی تحریمها نگشوده در نظر است به عنوان ابزاری کارآمد برای ایجاد دو دستگی در میان ملت و تشدید آن در زمان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری مورد استفاده قرار گیرد و فتنه جدیدی فراگیرتر و توانمندتر از فتنه 88 پدید آورد و ایران را به جنگ داخلی و دخالت خارجی مبتلا نماید.
از رئیس جمهور محترم انتظار میرود با یک مشی انقلابی و استقلال طلبانه بر دهان یاوهگویان خارجی و داخلی بکوبند و این ننگ را که آقای اوباما گفته دولت ایران حاصل تحریمهای ماست و باید حمایت شود، از دامان خود بشویند.
بر خلاف ادعای برخی از روشنفکران غربزده که در گوشه و کنار گفتهاند مردم ایران هنگام انقلاب میدانستند چه نمیخواهند ولی نمیدانستند چه میخواهند، شعارهای مردم که در هزارها فیلم و نوار صوتی ضبط شده و در سراسر دنیا منتشر شده، به روشنی گویای آن است که مردم به خوبی میدانستند چه میخواهند. یکی از اصلیترین و مهمترین و گستردهترین شعارهایی که در سراسر کشور تکرار میشد، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. استقلال اولین و مهمترین خواسته مردم انقلابی ایران بود. آنها دویست سال دخالت قدرتهای جهانی در امور کشور خود را با تمام وجود احساس کرده و از آن به ستوه آمده بودند. آنها نفوذ دشمن در ارکان اداره کشور را در تمام دوران قاجار و پهلوی مشاهده کرده و تبعات تلخ و ناگوار آن را متحمل شده بودند. وابستگی، فقر، قحطی، جنگ، عقبافتادگی، غارت منابع، تخریب فرهنگ و ویرانی اقتصاد، همه ثمرات دخالت دشمن خارجی در امور کشورها بوده است و مردم میخواستند از این پس بدون دخالت خارجی در داخل کشور و به وسیله خودشان سرنوشتشان را رقم زنند.استقلال برای تمام مردم به معنای آزاد شدن از دخالت بیگانه و از سلطه بیگانه بوده است. روی پای خود ایستادن، به خود متکی بودن و سربلند و عزتمند در برابر کشورهای دیگر گردن فراز کردن، خواست این ملت بوده است. دویست سال دشمنان خارجی برای کشور ما قانون اساسی، صدر اعظم، وزیر، وکیل و نماینده مجلس تعیین کردند و مردم از دخالت در سرنوشت خود محروم بودند و حالا مردم با انقلاب خود میخواستند دست خارجی را از دخالت در امور کشور خود قطع و اراده خود را حاکم کنند. انقلاب اسلامی این آرزوی بزرگ را محقق کرد و راه نفوذ سفارتخانهها در امور کشور را مسدود نمود. مردم توانستند بدون دخالت بیگانه، نظام سیاسی، قانون اساسی و تمامی مقامات را با رای خود انتخاب کنند. آنها میخواستند با همه کشورهای دنیا از موضع عزت و اقتدار و احترام متقابل، تعامل داشته و پیشرفت کنند و به هیچ قدرت و ابرقدرتی حق دخالت ندهند.
متاسفانه در بین روشنفکران غربزده و شرقزده، شخصیتها و گروههایی بودند که به تناسب مکتب فکری خود وابستگی به اردوگاه شرق یا اردوگاه غرب را ترویج میکردند. دولت موقت و نهضت آزادی، آمریکا را ارباب جهان تصور کرده و از قرار دادن ایران جزء اقمار آمریکا احساس سربلندی می کردند، در حالیکه ایران قبل از انقلاب دهها سال جزء اقمار آمریکا بود و غارت شد و انقلاب مردم برای در هم شکستن همین وابستگی صورت گرفت. این تصور که بدون آمریکا نمیشود زندگی کرد بر دولت موقت حاکمیت داشت و لذا دولت به جای سرمایهگذاری روی استقلال و منابع داخلی، همه سرمایهگذاری خود را بر رابطه با آمریکا متمرکز کرد و به همین دلیل نتوانست مواضع استقلال طلبانه امام و امت امام را تحمل کند و استعفا داد. اگر چه آن دولت کنار رفت ولی این تفکر که آمریکا ارباب جهان و ابرقدرت بلامنازع است و استقلالطلبی در مقابل او معنا ندارد و محکوم به شکست است، در بخشهایی از جریان روشنفکری کشور ادامه یافت و به نسل بعد انتقال پیدا کرد و حتی در دهههای اخیر، نظریهپردازیهای جدیدی صورت گرفته تا اساساً مفهوم استقلال را ضد ارزش معرفی کند.
سریع القلم مشاور رئیس جمهور محترم در کتاب خود تحت عنوان ایران و جهانی شدن، استقلال را واژهای پوچ و بیمعنا معرفی کرده است. اینگونه روشنفکران غربزده با تکیه بر نظریه آمریکایی دهکده جهانی با سادهلوحی حیرتآور، تمام کشورهای دنیا اعم از قدرتهای سلطهگر و کشورهای ضعیف را اعضای یک خانواده فرض کرده و در این خانواده استقلال را واژهای بیمعنا و مربوط به قرون گذشته معرفی می کنند.
این جریان فکری تا آنجا پیش میرود که حتی مستعمره شدن را هم به دلیل اتصال با استعمارگر یک موهبت تلقی میکند. آنها وابستگی به آمریکا را نه یک تهدید بلکه یک فرصت دانسته و معتقدند برای وصول به آن هر هزینهای را باید تحمل کرد. رئیس جمهور محترم نباید اجازه دهند دولت در مظان چنین اتهام بزرگی قرار گیرد. ایشان باید به طور رسمی و علنی و صریح در مورد اینگونه مشاوران و اینگونه مواضع ضد استقلال که بویژه در صحنه اقتصاد نمود بیشتری دارد و در تضاد با اقتصاد مقاومتی است، موضعگیری نمایند.
ایشان باید مراقبت نمایند که در دولت، چنین شائبهای به وجود نیاید و اگر در مواردی خطایی واقع شده، با قاطعیت آن را اصلاح نمایند. یکی از مصادیق بارز نقض استقلال کشور، دخالت قدرتهای خارجی در انتخابات است. اینگونه مداخلات خارجی یا کمک خواستن کاندیداها که معمولا به صورت پنهان انجام میشود اگر در مواردی در رسانهها منعکس شود و تکذیب نشود به عنوان خبر صحیح در افکار عمومی تثبیت میشود.
به ذکر نمونه ای برای روشن شدن موضوع اکتفا میشود؛
سخنرانی آقای دکتر ظریف در کسوت وزیر خارجه در شورای روابط خارجی ایالات متحده آمریکا در نیویورک قابل تامل است. در آنجا ایشان در پاسخ خانم هاله اسفندیاری صراحتاً از شخصیتهای آمریکایی حاضر در جلسه برای رای آوردن جناح خود در انتخابات درخواست کمک میکند. با وجود آنکه این خبر منتشر شد و همه از آن مطلع هستند ولی متاسفانه تاکنون تکذیب نشده است. آنچه به این فضای منفی دامن میزند سخنان برخی دیگر از اعضای هیئت دولت و برخی چهرههای شاخص اصلاح طلب است. یکی از وزرای دولت اصلاحات گفته است میوه توافق هستهای را در انتخابات باید چید و دیگری که معاون رئیس جمهور آن دولت بوده ضمن تایید سخن او میگوید این سخن، استراتژی ما برای انتخابات آینده است. خانم ابتکار معاون رئیس جمهور هم در مصاحبه با بی بی سی گفته است توافق هستهای اهرمی برای پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات آینده در مقابل دیگر گروههای سیاسی است. معنای سخن این افراد این است که توافق هستهای فقط یک توافق هستهای نیست بلکه یک توافق سیاسی هم در نیمه تاریک آن وجوددارد تا اصلاحطلبان را به عرصه تصمیمگیری کشور بازگرداند. متاسفانه با هیچ یک از این سخنان برخورد نشده و تکذیب نشده است.
آنچه موجب میشود اینگونه ذهنیتها در جامعه تقویت شود، آن است که طرف خارجی نیز دقیقا همین موضعگیریها را تکرار میکند و اینگونه فهمیده میشود که در پشت پرده توافق دیگری هم صورت گرفته. ولی باز هم کسی عکس العمل نشان نمیدهد. آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا گفته است «اگر به تیم مذاکره کننده کمک نکنیم معلوم نیست در انتخابات ایران چه بر سر روحانی و ظریف خواهد آمد.» چه کسی راه را برای اینگونه مداخله علنی و بیشرمانه در مسائل داخلی کشور باز کرده؟ وزیر خارجه انگلستان نیز در مصاحبه با شرق الاوسط میگوید : «ما باید امیدوار باشیم توافق هستهای سبب شود که دوستداران اصلاحات انتخابات را به نفع خود تمام کنند.» آنچنان هماهنگ سخن میگویند که گویی پیروزی یک جریان خاص در انتخابات آینده ایران جزئی از توافق هستهای بوده است.
خانم هیلاری کلینتون کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در اندیشکده پروکینز صریحتر از بقیه موضعگیری کرده و گفته است توافق هستهای بخشی از یک استراتژی بزرگتر آمریکا در قبال ایران است که طی آن ایالات متحده در ایران تغییر ایجاد خواهد کرد. این سخن بدان معناست که توافق هستهای با همه سرو صداهایش جزء کوچکی از یک برنامه بزرگ و پنهان است.
اکنون این سئوال پیش میآید که آیا تیم مذاکره کننده هستهای در طول مذاکرات از آن استراتژی بزرگتر آمریکا مطلع بودهاند یا مطلع نبودهاند و چرا در سخنرانیها و گزارشهای خود هیچ اشارهای به این استراتژی نمیکنند؟ اندیشکده مرکز آمریکای جدید نیز که به عنوان تیم فرعی دولت باراک اوباما شهرت دارد اعلان کرده آمریکا باید قبل از انقضای زمان توافق هستهای، استراتژی تهاجمی تقویت اصلاحات در ایران را به نتیجه برساند.
این اندیشکده نیز توافق هستهای را فقط در حد ابزاری برای نفوذ و برای محقق کردن یک هدف بزرگتر معرفی میکند. خانم کلینتون اخیراً همین هدف را با زبانی دیگر اینگونه بیان کرده است: «من بابت پاسخ ضعیف ایالات متحده به جنبش سبز در ایران پشیمانم.» آیا منظور او این است که این بار درصدد ایجاد فتنه بزرگتری هستند که در آستانه انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری با استفاده از ظرفیت توافق هستهای کلید میخورد؟
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا هم یک روز پس از توافق هستهای گفت: «امیدواریم شاهد تغییرات گستردهای در ایران باشیم.» او حتی به جمعیت جوانان بیکار و ناراضی ایران نیز برای این تغییرات اشاره کرد. او با اتخاذ یک موضع تهدیدآمیز گفت: «ما میتوانیم نیروهای نظامی ایران را نابود کنیم.» این سخنان درست پس از انجام شدن یک توافق هستهای که به گفته خودشان یک توافق خوب بوده، چه معنایی دارد؟ اندیشکده مرکز امنیت آمریکای جدید (آمریکن اینتر پرایز) اخیراً اعلان کرده باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا امیدوار است از توافق هستهای برای تغییر سیاستهای ایران و نهایتا تغییر ماهوی جمهوری اسلامی استفاده کند.
این اندیشکده تاکید کرده که واشنگتن باید با استفاده از ظرفیت توافقنامه هستهای برای افزایش نفوذ در ایران و تقویت جریانهای همراه با آمریکا اقدام نماید. آمریکن اینتر پرایز اعلان کرده آمریکا باید با استفاده از ظرفیتهای توافقنامه هستهای، فشار بر استراتژی تقویت اصلاحات و انجام تغییرات در ایران را دنبال کند.
این اندیشکده تاکید میکند آمریکا باید توافق هستهای را به نحوی به کار گیرد که حاصل آن تقویت اصلاحات در ایران و باقی ماندن در کنار فعالان اصلاحطلب باشد. این مواضع مداخله جویانه آمریکا در حالی هر روزه در رسانههای داخل و خارج کشور منعکس میشود که نه تنها هیچ کدام از مسئولین دولت حرکتی برای پاسخگویی نشان نمیدهند بلکه به طور دائم توصیه میکنند که نباید در مورد آمریکا هر حرفی را زد. مگر چه اتفاقی افتاده که در مقابل درشتگویی و تهدید و تحقیر و مداخله دولتمردان آمریکا که همه روزه تکرار میشود دولت ما باید سکوت کند؟ همه قرائن و شواهد نشان میدهد توافق هستهای که هنوز هیچ روزنهای برای لغو دائمی تحریمها نگشوده در نظر است به عنوان ابزاری کارآمد برای ایجاد دو دستگی در میان ملت و تشدید آن در زمان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری مورد استفاده قرار گیرد و فتنه جدیدی فراگیرتر و توانمندتر از فتنه 88 پدید آورد و ایران را به جنگ داخلی و دخالت خارجی مبتلا نماید.
از رئیس جمهور محترم انتظار میرود با یک مشی انقلابی و استقلال طلبانه بر دهان یاوهگویان خارجی و داخلی بکوبند و این ننگ را که آقای اوباما گفته دولت ایران حاصل تحریمهای ماست و باید حمایت شود، از دامان خود بشویند.